چه می شد اگر من هم جزئی از خطوط قرمز نظام باشم؟
نخلستان آبپخش:محضر مبارک حجت الاسلام سید مهدی موسوی نژاد نماینده محترم دشتستان سلام علیکم
خسته نباشید عرض میکنم خدمت شما و همه خدمتگزاران راستین این ملت.
راستش را بخواهید سیاسی نیستم اما امروز فهمیدم که خط سیاسی و فکری من با شما زمین تا آسمان فرق دارد.من چون سواد سیاسی چندانی ندارم از توافق هسته ای صورت گرفته مدت هاست که خوشحالم چون فکرمیکردم باری از مشکلات معیشتیم کم خواهد شد و پس از انجام توافق درمقابل خانواده ام میتوانم سرم را بالا بگیرم اما امروز فهمیدم که شما از این توافق رضایت چندانی ندارید و دلواپس مسائلی چون نفوذ دشمن ، فراموش شدن آرمان های انقلاب و خیلی از مسائل دیگری هستید که سواد سیاسی من قادر به درک آن نیست.دوستان شما را در رسانه ی ملی دیدم که چه شجاعانه از حق ملت و از خطوط قرمز نظام دفاع می کردند آنجا بود که حس کودک غریبی در یک خانواده به من دست داد.دوست داشتم من هم یکی از آن ملتی باشم که شما از آن دفاع می کردید.دوست داشتم من هم آرمان های انقلاب باشم. و چه می شد اگر من هم جزئی از خطوط قرمز نظام باشم؟ آن وقت به من هم توجه می شد.برای احقاق حقوق من بین شما و مسؤولین درگیری لفظی بوجود می آمد.به شوخی هم که شده آنها را تهدید می کردید و با فراخواندن وزیر آموزش و پرورش از او می پرسیدید که این بود نظام رتبه بندی که ۸ماه فرهنگیان را با آن سرگرم کردید؟این بود برطرف نمودن تبعیض بین فرهنگیان و دیگرکارمندان دولت؟این بود ارج گذاشتن به مقام معلم و توجه به مشکلات معیشتی آنان؟ اما چه زود از این رؤیا بیرون آمدم وقتی که حکمم را امروز در دست خود دیدم.بعداز گذشت۸ماه از نگرانی های شما و دیگر خدمتگزارن هنوز هم حقوق خود را پایین تر از دوستان خود و نیز شاگردان خود می بینم. چه زود این رؤیا ویران شد وقتی از دوستم شنیدم دارای کارتی هستند که به مناسبت های مختلف شارژ می شود ولی من هنوز حق التدریس سال قبل خود را دریافت نکرده ام. حق التدریسی که با تخریب تارهای صوتی خود از آموزش و پرورش طلبکار شدم.فکر کنم یک روز بر اثر سرطان حنجره بمیرم(این را نوشتم تا اگر با این درد از دنیا رفتم بچه هایم بگویند مرحوم بابامون می دانست با چه دردی خواهد مرد).
جناب آقای موسوی نژاد در نامه قبلی که خدمتتان فرستادم عرض کردم کاش لطف می کردید من را از آموزش و پرورش به کمیته امداد انتقال می دادید تا آنجا بهتر به مردم خدمت کنم. چون می بینم ارزش کار یک ماهه ی دوستم در شناسایی و خدمت به افراد فقیر دوبرابر کارمن درخدمت به فرزندان این فقراست.سید بزرگوار خیلی سخت است که می بینم بعد از ۲۴سال سابقه و مدرک فوق لیسانس هنوز حقوقم زیر خط فقر است.نمیدانم کجای این عدالتی هستم که وعده داده شده.نمیدانم کار دیگر کارمندان با چه ملاکی قضاوت می شود که من و کار من با آن فرسنگ ها دور هستیم فقط دوست دارم به جای بازی با کلمات و واژگان زیبای تکراری در عمل هم توجه به شأن و منزلت معلم از سوی شما دیده شود. نمی دانم که هیچ ترتیب اثری برای نامه ام خواهید داد یا نه ؟یا آن را اصلا می خوانید؟ ولی الان آرامش بیشتری دارم هر چند که تارهای صوتیم هنوز بابت کار دوشیفت گلایه مند من هستند.
حبیب اله بهادرپور_ آب پخش